به گزارش روابط عمومی نیروی انسانی، به گزارش بازارکار، «خانه داری، خانه نشینی نیست»! این جمله را رهبر معظم انقلاب همین چندوقت پیش در دیدار صدها زن فرهیخته فرمودند. جملهای که چهره زن خانهدار را برای خیلیها تغییر داد و تعریف ایشان را جایگزین باورهای غلط جامعه کرد. ایشان فرمودند:«خانهداری یعنی خانه را داشته باشید در کنار داشتن خانه هر کار دیگری که از عهده شما برمیآید و میل به آن و شوق به آن را دارید میتوانید انجام بدهید؛ منتهی همه در ذیل خانهداری است.» حالا مرکز امور بانوان و خانواده آستان قدس رضوی در استطاعت از این فرمایش رهبری نمایشگاه دستاوردهای مادران ارزشآفرین را در مرکز نمایشگاهها و همایشهای آستان قدس رضوی به پا کرده. نمایشگاهی که ۱۴۰ بانوی کارآفرین از ۲۳ استان در کنار نقش مادری و خانهداریشان آمدهاند تا از کارآفرینیهایشان بگویند. گزارشی که میخوانید از زنهای خانهداری روایت میکند که در کنار همه مشغلههای روزانهشان صدها نفر را صاحب شغل و درآمد کرده اند. زنهایی که داستانهای موفقیتشان اگرچه با یک تلنگر ساده شروع شده اما افتخار آفرینیشان و همتشان بیحد و حصر است. نماینده استان خوزستان است. روسری و عبای عربیاش و آن لهجه شیرینش پایم را به غرفهشان باز میکند. نشسته و با دقت سوزن دوزیهای روی لباس عربی را انجام میدهد. نخ گفتوگویمان را از میان تار و پود نخهایی که به پارچه وصله میکند میگیرم و سر صحبت را باز میکنم. نامش «زینب اهوازی» است و از شوش دانیال به اینجا آمده به قول خودش این نخ و سوزن و این شهامت را اولین بار پدرش بود که به دستش داد. میگوید:« مجرد که بودم همیشه دلم میخواست مفید باشم. کاری کنم و کمک خرج خانواده باشم.یک روز پیش پدرم نشسته بودم که ایشان، لباس عربیای که به تن داشت را نشانم داد و گفت تو راحت میتوانی از این چیزها بدوزی. گفتم نمیتوانم خیاطی بلد نیستم. گفت میتوانی بیا همین را بشکاف و بدوز. میترسیدم. میترسیدم لباس پدرم را خراب کنم. اما او به من جرئت امتحان کردن داد. شکافتم و بهتر از اولش دوختم. طوری که اصلا پدرم نفهمید کی شکافتم؟! از فردا برایم پارچه میخرید و من میدوختم. لباسهای عربی با اینکه هنر دست زنان خوزستانی بود اما معمولا از کشورهای حاشیه خلیج فارس وارد میشد و مردم بومی لباسهای وارداتی را میپوشیدند. همین باعث شد عزمم را جزم کنم که هم اشتغالزایی کنم و هم هنر زنان خوزستانی را زنده نگه دارم تا مردم شهرم مجبور نباشند لباسهای وارداتی را بپوشند. آن موقع ۲۲ ساله بودم. کمکم زنان دیگر را وارد این کار کردم و مغازه و تولیدی راه انداختیم.» سالهای زیادی از آن روزی که پدرش نخ و سوزن به دستش داده میگذرد. شاید بیشتر از ۲۵ سال. حالا اوست که به به زنان شهرش انگیزه و جسارت این را میدهد که یاعلی بگویند و کسب و کار خودشان را راه بیاندازند. دلش نمیخواسته سالها بعد و نسلها بعد یادشان برود این لباسهای زیبای عربی، این سوزن دوزیها و نواردوزیها هنر زنان خوزستانی بوده و هست. از وقتی سوزن به دست گرفته و پشت چرخ نشسته ۲۱ نفر را صاحب شغل و درآمد کرده. شعارش هم این است باید در کسب و کار انصاف داشت. میگوید:« چون خودم کار میکنم و میدانم دوختن این لباسها چقدر وقت و دقت میخواهد سعی میکنم مزد خیاطها و زنانی که در کارگاهمان شاغل هستند را تمام و کمال بدهم. شاید دوختن این لباسها به نظر ساده برسد اما کلی زحمت دارد و مهارت میخواهد.» آیندهای که برای کارگاه کوچکش امیدوار است. صادرات به کشورهای همسایه است و این نمایشگاه به واسطه زائرهای عربزبانی که مهمان امام رضا جان شدهاند. میتواند قدمی باشد برای رسیدن به این هدف. چند لباس عربی زیبا نشانم میدهد و یکی یکی معرفیشان میکند. میگوید:« بسیار امیدوارم که روزی صادر کننده این لباسها باشیم. البته ما مشتریهای خارجی داریم اما نه در سطح عمده. مثلا عربهای کشورهای دیگر که به شهرما رفت و آمد میکنند. وقتی کیفیت دوخت لباسها و تنوع سوزن دوزیها را برتن همشهریهایم میبینند. میآیند و از ما خرید میکنند.» یزد دومین توقفگاه من در میان غرفههاست. نباتهای روی میز توجهام را جلب میکند. میپرسم نبات آن هم در مشهد؟! اینجا که معدن نبات است! خانم جوانی که در غرفه نشسته میخندد و جواب میدهد:« این نباتها فرق دارد.» در همان گپ و گفت اولیه متوجه میشوم این غرفه کارآفرینی مربوط به یک خانم دکتر است. خانم دکتری که در کنار همه مشغلههایش، گروهی از نخبگان تشکیل داده و در کنارهم علم و دانششان را تبدیل به محصولات مورد نیاز مردم میکنند. «بیبی فاطمه حقیرالسادات» دکترفرهیخته نانو بیوتکنولوژی است که خود به دلیل فعالیتهای گسترده در حوزه علمی حضور ندارد و من همصحبت نماینده ایشان در این غرفه میشوم. میپرسم:« آخر فرق این نباتها را نگفتید. البته رنگ و ظاهرشان که هیچ فرقی با نباتهای دیگر ندارد.» خانم غرفهدار میگوید:« این نباتها میتواند نیاز روزمره انسان را به ویتامین دی تامین کند و حاوی ویتامین دی هستند. علاوه بر آن فناوری شدهاند و شیرین کمی دارند. مضر نیستند و به دلیل اینکه در کوره بسیار حرارت دیدهاند سبک هستند. نباتهای دیگر مملو از شکرند و مضر.» میپرسم واقعا میتواند ویتامین دی مورد نیاز بدن را تامین کند و او یک تجربه شخصیاش را برایم بازگو میکند:« من و خانوادهام همیشه کمبود ویتامین دی داشتیم. ای کمبود را سعی میکردیم با داروهای مکمل برطرف کنیم اما تاثیر چندانی نداشت. ۳ ماهه که استفاده از این نباتها باعث شده در آزمایشهایمان خبری از کمبود این ویتامین نباشد.» غیر از این نباتهای خاص محصولات دیگری هم اینجا عرضه میشوند که با دانش نانو پیوند خوردند و کیفیت بهتری به خود جلب کردهاند. برای مثال چادرهای رنگی با طرحهای دلنشین یزدی به غیر از کیفیت پارچه و طرح قشنگشان دارای یک ویژگی خاص هستند. اینکه تا ۶ ماه کاملا ضدباکتری و ضد میکروب هستند و بعد از آن هم با یک آبکشی ساده به دلیل خاصیت نانویی که در آنها وجود دارد هر میکروب و باکتریای که به خود جلب کرده باشند از بین میرود. از استقبال مردم و این نمایشگاه میپرسم و او اینطور جواب میدهد:« نباتها قبلا صادر میشدند یا در شیرینی فروشیهای نامدار به فروش میرفتند اما تصمیم داریم با این محصول عموم مردم آشنا شوند و به واسطه فوایدش از آن استفاده کنند. قیمت این نباتها کمی بالاتر از نباتهایی است که در بازار وجود دارد و این شاید استقبال را از غرفهما به میزانی کم کرده. اما از طرفی وقتی برای بازدیدکنندهها از خاصیت و دانشی که پشت تولید آن است میگوییم واقعا برایشان جالب است و استقبال خوبی میکنند.» اینجا از هر شهر و دیاری بانوان کارآفرین آمدهاند تا نشان دهند با کوچکترین و ساده ترین چیزها هم میشود یک کارآفرین موفق شد و دست کم برای دهها نفر اشتغالزایی کرد. غرفهای که اینبار مهمانش میشوم نماینده البرز است و محصولات آذربایجان شرقی را به زائران آستان قدس عرضه میکند. کارآفرین این غرفه سالها در البرز زندگی کرده اما برای اینکه هم خودش و هم زنان دیار پدریاش را صاحب کسب و کار کند بازمیگردد به آذربایجان تا از پتانسیل شهرش استفاده کند و دست واسطهها را حذف کند. تا زنان روستایی با محصولات باغهایشان کسب و کار خودشان را راه بیاندازند. میگوید:« در روستای ما اغلب محصولات با قیمت کم توسط واسطهها یا همان دلالها از باغدار خریداری میشد. گاهی هم دلالها به جای پول کالایی مثل لباس یا ظروف را به باغدار میدادند. یعنی باغدارها یک سال زحمت میکشیدند برای یک محصول اما در نهایت سود آن نصیب واسطهها میشد. من و دخترم تصمیم گرفتیم به زنان روستایی آموزش بدهیم محصولاتشان را خودشان بدون واسطه بفروشند و آنها را حتی به چیزهای دیگری مثل میوه خشک شده، لواشک، مغزها، شیره و … تبدیل کنند. کاری که باعث شده سود محصولشان را تمام کمال ببرند و محصول را با قیمت بهتری دست مشتری برسانند. ما هدفمان این بود که به زنهای روستا این باور را بدهیم که از کوچکترین چیزها نیز ارزشآفرینی کنند. مثلا زنان روستاهای آذربایجان گردو را مغز میکنند. مغز گردو با کیفیت را جدا به دست مشتری میرسانند و از پوست گردو هم درآمد کسب میکنند. پوست گردو در صنایع چوبی استفاده میشود و باغدار پوست گردو را هم در این صورت میتواند به سرمایه تبدیل کند.» در طول این نمایشگاه دقایقی را هم مهمان «فاطمه دژبرد»، مدیر مرکز امور بانوان و خانواده بنیاد کرامت رضوی شدم و با ایشان که در کنار بانوان ارزش آفرین حضور داشتند و از نزدیک از آنها حمایت میکردند گفت و گو کردم. فاطمه دژبرد در رابطه با اهمیت برگزاری نمایشگاه دستاوردهای مادران ارزشآفرین میگوید:«در این نمایشگاه بانوان کارآفرین محصولات نوآورانه خود را در حوزههای مختلف به مخاطبان عرضه میکنند و بازدیدکنندگان با توانمندیهای مادرانی که علاوه بر نقش مادری در عرصه اجتماعی و حوزه کارآفرینی نیز فعال هستند و کسب و کاری را آغاز کردهاند، آشنا میشوند و ظرفیتهای آنان رصد میشود. طبق بررسیهای انجام شده مادران ارزشآفرین توانستند نزدیک به ۱۰ هزار کسب وکار خانگی را به صورت مستقیم و غیرمستقیم ایجاد کنند و این نشان از ظرفیت بالای بانوان انقلابی این سرزمین است.این نمایشگاه صرفا دستاوردهای مادران کارآفرین را به نمایش نمیگذارد بلکه استعدادها و توان و ظرفیت مادران را در حوزه کارآفریی رصد کرده و به این مهم تاکید دارد که خانهداری خانهنشینی نیست.» یکی از نکات جالب این نمایشگاه حمایت کارآفرینان از یکدیگر بود. علاوه بر حمایتهای موردی از غرفهداران، کارآفرینان نیز محصول مورد نیازشان را از یکدیگر خرید میکردند تا باعث رونق کسب و کار هم شوند. نمایشگاه دستاوردهای «مادران ارزشآفرین» از ۱۹ تا ۲۶ بهمن ماه در مرکز نمایشگاهها و همایشهای آستان قدس رضوی برپاست.علاقهمندان میتوانند از ساعت ۱۰ الی ۲۰ از تولیدات ۱۴۰ بانوی کارآفرین دیدن کنند.
اتمام خبر