به گزارش روابط عمومی نیروی انسانی، به گزارش کارآفریننیوز؛اگر بخواهید با بانوی کارآفرین ایران و پیشگام برگزیده هشتمین دوره جهانی زنان بازرگان مسلمان در سال ۲۰۱۷ مصاحبه سودمندی داشته باشید باید با همه ویژگیهای او آشنا باشید؛ کارآفرین بزرگ، استاد دانشگاه، فعال در امور مسئولیتهای اجتماعی، مدیر عرصه حملونقل بینالمللی، و زنی که دوست داشته جراح قلب و مغز باشد و به خانواده اهمیت و اولویت میدهد. علیرغم مشغله و فعالیتهای زیادی که دارد، به راحتی تلفن را پاسخ داد و قراری گذاشتیم و در دفترش در اتاق بازرگانی تهران برای انجام این مصاحبه به دیدارش رفتم. با وجود اینکه فعالیتهایش کمی جنس مردانه دارد ولی به تمام معنی یک زن است؛ با احساسات و دغدغههای یک دوست، مادر و یک همسر. تأکیدش بر موفقیت دختران و زنان جوان کشورش است و تلاشی که برای آموزش آنها در راه کسب و کار دارد، ستودنی است. «سیده فاطمه مقیمی» را بسیار پر برنامه و پرکار دیدم و مطمئن هستم شاگردان آیندهساز موفقی به جامعه ایران تحویل داده و خواهد داد. سیده فاطمه مقیمی برای چه کسانی مینویسد؟ زمان، همیشه میتواند ارزش نوشته انسان را منعکس بکند؛ گاهی اوقات با فراغ خاطر و با آسودگی دل، آنچه را که از سرنوشت خودش بوده به تحریر در میآورد، گاهی میخواهد با کلمات بزرگ و عارفانه مسائل را مطرح کند، زمانی قصد دارد احساسات درونش را بیان کند، هنگامی تلاش میکند برای جمع کوچکی از اعضای خانوادهاش بنویسد و گاهی اوقات برای جمع بزرگی از خانوادهاش، نوشتهای که میتواند از جنس وصیت باشد یا نصیحت. من، به فرزندانم و فرزندانی که در این مرز و بوم هستند و فرزندانی که آینده ساز این مملکت هستند، مینویسم. برای فرزندان خونی خودم، برای فرزندان ریشهای خودم و برای جامعهام مینویسم. البته فضاهای این نامهها گاهی متفاوت است؛ در فضای خصوصی نزدیک با فرزندان خونی خود، گاهی اوقات از حرکتهای روزمره خانواده نصیحتهایی را میدهید و راحت سر اصل مطلب میروید ولی وقتی به فضای بزرگتر جامعه نگاه میکنید؛ آنقدر دغدغهها به هم تنیده و پیچیده است که هرکدام را دست میگذارید میتوانید خیلی از دردها و آلام جامعه را اشاره کنید. به عنوان یک زن و فعال اقتصادی در جامعه و در فضایی که به هر حال محدودیت برای او همیشه وجود داشته و هنوز هم وجود دارد؛ وقتی با یک زن جوان صحبت میکنم تا با یک مرد جوان ، دغدغههایشان متفاوت است و طبیعتاً توصیه و نصیحتهای من نیز متفاوت است. هیچ وقت نخواستم دختران را از راهی که میخواهند بروند ناامید کنم و یا از خطراتی که در راهشان برای رسیدن به کام و ناکام شدنشان وجود دارد بترسانم و دلسردشان کنم. اما واقعبین بودن نسبت به شرایط و گذر کردن از شرایط، لازم است و آنها را نسبت به مسائلی که پیشبینی هم نمیتوانند بکنند قویتر و هوشیارتر میکند و به ایشان میآموزد چگونه جلو بروند. درست بعد از انقلاب و در شرایط خاص آن زمان وارد بازار کسب و کار شدم؛ نخواستم خانه نشین باشم. دانشجو بودم و بعد از انقلاب با تمام شدن درسم به صنعت حمل و نقل کشور وارد شدم که برای مردان نیز سخت بود چه برسد به یک زن که بیاید و در آن فعالیت کند. اگر امروز به جایی رسیدهام؛ حاصل مرارتهای بسیاری است که کشیدهام: «ما برای آنکه ایران، خانه خوبان شود؛ رنج دوران برده ایم...» بله، خون دلها خوردهام؛ نه برای اینکه خودم به این جایگاه برسم بلکه برای اینکه راهی را برای زنان کشورم باز کنم. امیدوارم نه فقط در زندگی خودم که در تاریخ تأثیر داشته باشد. خودم و خانواده ام ـ فرزندانم و همسرم ـ خیلی از مشکلات را پشت سر گذاشتهایم تا به اینجا رسیدهایم. فکر میکنم ما توانستیم راهکار و روندی ماندگار را برای رسیدن به هدفی والا در زندگی خود ثبت نماییم. هیچ کاری نباید مانع و بازدارنده زنان و دختران نسبت به خواستههای خودشان برای رسیدن به هدف باشد. اگر در دید، منطق، عقل، شرف، و اعتقاد خودشان به آن مؤمن هستند؛ بهتر است که عزم را جزم کنند و به دنبال موفقیت بروند. ممکن است به نهایت قله نرسند اما جزء پیشروهای رسیدن به آن قله خواهند بود. اگر چه همه آدمها نمیتوانند کسب و کار شخصی داشته و کارآفرین باشند اما ما باید تلاش خودمان را بکنیم. در اتاقهای فکر و کارگاههای آموزشی که برگزار میکنم؛ به جوانان اطلاعات لازم را برای جلوگیری از کمرنگ شدن دلبستگی به کار و موفقیت میدهیم. ایشان را نسبت به شرایط و مسائل اجتماعی و اقتصادی آگاهتر کرده و به آنها میگوییم میتوانند برای شروع موفقیت از ابزار کوچک شروع کنند. فکر میکنم که سفید و سیاه مطلق وجود ندارد. متغیرهای مختلفی در روند رسیدن از سپیده صبح که از طلوع خورشید حکایت دارد تا ظلمات شب، وجود دارد. زندگی ما هم همین است؛ یک سری عوامل درونی است و یک سری عوامل بیرونی. شاید ما فکر کنیم که در عوامل بیرونی اثرگذار نیستیم؛ ولی هستیم. ما چه در عوامل درونی و چه در عوامل اجتماعی بیرونی میتوانیم به عنوان یک عنصر مهم، تأثیر بگذاریم. من اگر از خودم شروع کرده و تغییر را در خود ایجاد بکنم؛ میتوانم در خانوادهام،در محلهام، در شهرم، در کشورم و در دنیایم اثر بگذارم. من خودم در مقوله کاری بارها شکست خوردم و به دفعات زمین افتادم اما بلند شدم؛ میتوانستم در هر کدام از این افتادنها دیگر بلند نشوم. میتوانستم ناامید باشم و تأثیر مسائل منفی را در خودم آنقدر بزرگ کنم که دیگر قدرت بلند شدن را نداشته باشم. اما هدفم تغییر نکرد؛ راهم را برای رسیدن به آن عوض کردم. سعی کردم در کاری که انجام میدهم اثر بگذارم و نقشی را داشته باشم که دیگران هم از روی آن سرمشق بگیرند و نقاشی کنند؛ الگو باشم و سرمشقی برای جوانان کشورم بشوم. مهم این است که شما اقدامی که میکنید چه اثری در جامعه باقی بگذارد؛ یعنی بودن یا نبودنتان چه تأثیری در زندگی دیگران دارد. شاید هر آنچه که تاکنون انجام دادهام را مجدداً انجام میدادم. شاید دوباره درس میخواندم. شاید هم اگر به آن زمان بازمیگشتم و پایه افکارم همین بود؛ جراح قلب یا مغز می شدم. همیشه دوست داشتم پزشک موفقی شوم. گاهی اوقات شما کاری را انجام میدهید و فکر میکنید برای جامعهتان لازم است. گاهی شما کاری میکنید که میگویید برای خودم نیاز است. هر کاری که خواستم انجام دهم؛ اول عاشق آن شدم و بعد انجامش دادم؛ یعنی هیچ کاری را بدون دوست داشتن جلو نرفتم. آن چیزی را که تشخیص دادم برای جامعه اطرافم و یا ساختن مجدد جامعه هدف خودم مورد نیاز بوده را انجام دادهام. نیمه زندگی من رفته و کم آن باقی مانده است؛ تعارف هم نداریم. گرچه زندگی و عمر دست خداست ولی وقتی نگاه میکنم و میبینم چه کردهام و چه میخواستهام انجام دهم؛ هر چه این دو خط به هم نزدیکتر و بر روی هم منطبقتر باشند احساس رضایتم بیشتر است. فکر میکنم نقاط قوت من، داشتن ایمان و جسارت، اعتقاد به کاری که انجام میدهم و راستگویی بوده است. اگر کاری را نمیتوانستم انجام دهم قدرت نه گفتن را داشتهام. الگوی من در زندگی همیشه آرش کمانگیر بوده است. به دلیل اینکه همواره از کودکی دلم میخواست به جایی برسم که در جامعهام تغییر ایجاد بکنم و اثرگذار باشم. در تخیلاتم خودم را آرش کمانگیر میدیدم که با پرتاب کردن تیر از کمانش میخواسته مرز ایران را توسعه داده و تثبیت نماید؛ دلم میخواست من نیز تغییری در تفکر ایجاد کنم و مرز نگاهها را نسبت به قابلیت زنان، درنوردم. نمیدانم چقدر موفق شدهام ولی سعی کردم نشان بدهم که زنان به عنوان جنس دوم در جامعه مطرح نیستند. خیلی از برخوردهایی که در جوامع در حال توسعه یا جهان سوم نسبت به نشان دادن رسالت یک زن مطرح میشود قابل قبول نیست. معتقدم ورود یک زن در یک حوزه اقتصادی و کسب استقلال اقتصادی به این معنا نیست که خانواده و شوهر و فرزندانش را فراموش کند و بخواهد یکهتاز میدان اقتصاد بازار جامعهاش باشد؛ بدون شک اولین رسالت او داشتن همان پایه نظام خانوادگی است. اگر کسی چه مرد و چه زن به خانواده خودش مؤمن نباشد نمیتواند برای جامعه بیرون خیلی دلسوز باشد. اگر خودت را ساختی و توانستی با خودت کنار بیایی و تفکر، نظام، آزادگی و آن تفاهمی را که میتوانی بر عقیده خودت داشته باشی در درونت تثبیت کنی؛ در جامعه فردی موفق خواهی شد. همسرم، نه به کلام که در عمل، واقعا اثراتی که او در زندگی من گذاشته اگر بیش از خودم تثبیتکننده حرکت من در مسیری که رفتهام نبوده؛ مسلماً کمتر هم نبوده است. بسیاری از مواقع به خاطر مشکلات نوع کاری که دارم، نه فقط از جنبه مالی که از لحاظ تفکری دچار مشکل شدم و به مرز توقف رسید؛ اما وجود او برایم تشویق به شروعی دوباره بود. بارها برای من و رانندهها و بارهایی که حمل میکردند مشکلاتی پیش میآمد و ایشان در محاکم قضایی و دادگاه انقلاب همراه من بود. ما زنده از آنیم که آرام نگیریم؛ موجیم که آسودگی ما عدم ماست. ادامه زندگی فقط در خصوص حیات خاکی ما نیست. ادامه زندگی بعدی را هم باید دید. معتقدم هر آنچه اکنون من و شما صحبت کردیم و نگارش میشود؛ اثری است که در طول سالهای سال بعد از نگارش، روی نسل و نسلهای بعد خواهیم گذاشت و مردم آن دوران میگویند که در چنین زمانی چنین فردی با جنسیت مؤنث، توانست تأثیری هر چند کوچک در تصمیمگیری دختران بگذارد. بسیار مهم است که عملکردتان بعد از خودتان، چه اثری میگذارد. تا زمانی که خداوند در این جهان فانی مقدر کرده و زنده هستم حتماً با تمام انرژی و تلاشم و با تمام اعتقاد و استقامت و با تمام باورهای خودم، کار خواهم کرد و اثر می گذارم. هیچ چیزی من را از لذتها، وعدههای دنیوی، راهی که در پیش رویم است و نیز اعتقادی که دارم جدا نخواهد کرد. امیدوارم بتوانم آنچه خودم هستم و خودم بودم را بشناسانم. همه آدمها به هر حال همیشه ولع بیشتر داشتن را دارند ولی من راضیام به رضای خدا و آن چیزی که دارم را شاکرم و همیشه میگویم: «الهی مرا آن ده که آن به» به هر حال زندگی دنیوی فانی است چون زمانش محدودیت دارد و فقط چندسالی را در اختیار ما قرار میدهد که بتوانیم خدمتهایی که به آن اعتقاد داریم انجام بدهیم. اگر نه از طول که از عرضِ زندگیمان بتوانیم به درستی استفاده بکنیم و همان اثرهایی که میگویم را بگذاریم؛ خوب کار کردهایم. من یک جملهای دارم که در کتابم نوشتهام و یکی از عزیزان آن را خطاطی کرده و در دفتر من نصب شده است: «همیشه باور کنید که کارتان خاص است و اگر شما نباشید زندگی سخت خواهدشد» یعنی انسان یک تسهیلکننده است برای راه و تفکری که دارد و میخواهد آن را به نسل آینده و به جوانها انتقال بدهد. باید بخواهیم بیاموزانیم؛ و جاری بودن این تفکر روان را مسدود نکنیم چرا که زندگی سخت خواهد شد.
اتمام خبر