به گزارش روابط عمومی نیروی انسانی، نخستین بانوی کارآفرینی که وارد حوزه کشتیرانی و حمل و نقل بینالملل شد میگوید: مطالعه و آموزش بهترین پیشنهاد من به کارآفرینان جوان است و استفاده از فرصتها و مناسبتهای فکری و داشتن الگوهای ذهنی از عوامل موثر در موفقیت کارآفرین است. به آنان توصیه میکنم که مبادا زود خسته و دلزده شوند یا از هدف خود کوتاه بیایند. در صورت شکست دوباره شروع کنند و از پا نشینند. باصلابت و استوار است؛ این چیزی است که از همان برخورد اول متوجه آن خواهید شد. چنان که خودش هم تعریف میکند وقتی راه میرود، پاهایش را خیلی محکم به زمین میگذارد. آن قدر که یک بار وارد بانکی شده که معمولا کارهای خود را در آن شعبه انجام میدهد و رئیس بانک قبل از این که او را ببیند، از جا بلند شده و سلام کرده است. او هم با تعجب پرسیده که شما چطور متوجه حضور من شدید و پاسخ شنیده با وجود همهمهای که در طبقه بالا هست، وقتی شما وارد میشوید ما صدای پای شما را میشنویم و تشخیص میدهیم شما آمدهاید! او هم از ایشان عذرخواهی کرده است و حالا که این خاطره را بازگو کرده توضیح میدهد این سیستم راه رفتن انگار در ذاتش است. من هم خوب متوجه منظورش هستم؛ زیرا اولینبار لحن قاطع و محکم صدایش به خوبی در خاطرم ثبت شد. خودش میگوید به نظرم این محکم بودن حاکی از عزم و اراده درونی هر فرد است. صاحب این صفات، سیده فاطمه مقیمی است و اصرار دارد که همینطور کامل «سیده فاطمه مقیمی» معرفی شود؛ نه کمتر و نه بیشتر. او یکی از کارآفرینان خوشنام و باسابقه کشور است که تاکنون سه جایزه بینالمللی مهم در همین حوزه را از آن خود کرده و ۱۲ سال پیش، کانون زنان بازرگان را تاسیس کرد. گفتگو با سیده فاطمه مقیمی، یکی از پرچالشترین گفتگوهای این مجموعه مصاحبه با کارآفرینان بود زیرا او قاطع و صریح است و بدون رودربایستی همه حرفهایی که باید را میزند. مصاحبه که تمام میشود و خداحافظی میکنیم سوالی ذهنم را مشغول کرده است. از او میپرسم چرا میگویند شما بد اخلاق هستید؟ میخندد و میگوید مگر از من بداخلاقی دیدهای که پاسخ میدهم نه. برای بدرقه از جا بلند میشود و آخرین جملات را میگوید و گفتگوی «کارآفریننیوز» با کارآفرینی دیگر همان جا تمام میشود. میگوید که پس این هم از همان حرفهایی است که نباید ذهنت را درگیرش کنی؛ چون کارافرین خوب، کارآفرینی جدی است و بسیاری از افراد جدیت را حمل بر بداخلاقی میدانند. شما اولین زن ایرانی هستید که مجوز تاسیس شرکت کشتیرانی و حمل و نقل بینالمللی را از آن خود کردید. واکنش خانواده به این اقدام شما چه بود؟ مخالفتی سد راه شما نبود؟ نه چرا باید مخالفت میکردند؟ آنان چنین زمینهای را برای من ایجاد کرده بودند که خودم تصمیمهای مهم زندگی شخصیام را بگیرم و به همین دلیل وقتی من اعلام کردم که میخواهم وارد حوزه حمل و نقل شوم، کسی هم مانع من نشد. تازه حمایت زیادی هم از خانواده دریافت کردم. خوشحالم که به راحتی توانستید با خانواده کنار بیاید، آیا فضای جامعه هم به همین سادگی فعالیت شما در زمینه حمل و نقل را پذیرفت؟ نمیدانم، مثلا ممانعت قانونی یا چیزی شبیه به آن وجود نداشت؟ این طور نیست که فکر کنید همه چیز به سادگی انجام شد و بعضی از مراحل کار بسیار سخت هم بود. باور این که خانمی بتواند چنین شرکتی ثبت کند بسیار دشوار بود. عموم مردم تصور میکنند که زنان نمیتوانند در زمینه حمل و نقل شوند اما این باور به شکل ممنوعیت در مسائل قانونی رسوخ نکرده است؛ این عقیده شکل ذهنی، تربیتی و اجتماعی دارد. همان طور که مشاهده میکنید، این نگاه تا حد زیاید تغییر هم کرد زیرا تنها یک عقیده عمومی بود و نه قانون. همان زمان گواهینامه پایه یک گرفتید؟ اصلا چه شد که تصمیم گرفتید گواهینامه پایه یک بگیرید خانم مقیمی؟ نه گواهینامه پایه یک به بعد از تاسیس شرکت خودم بازمیگردد. شما اگر پزشک باشید، فکر نمیکنید باید حتما پانسمان را هم بلد باشید بعد در اتاق عمل جراحی کنید؟ من شرکت حمل و نقل دارم و به همین دلیل همیشه دوست داشتم در بخشها مختلف حوزه کاری خود، تخصص لازم را داشته باشم. من دوباره به سیر زندگی شما بازخواهم گشت؛ اما حالا که ناخواسته مباحث حول محور مسائل زنان پیش رفت اجازه دهید درباره اتاق تهران بپرسم. شما تنها زن عضو هیات رئیسه اتاق تهران از تاریخ تاسیس تا دوره قبل بودهاید. درست میگویم؟ بله ما قبلا هم درباره یکدستی جنسیتی در اتاق بازرگانی حرف زدیم؛ چطور توانستید وارد هیات رئیسه اتاق تهران شوید؟ خب نمیتوان منکر این شد که نگاه جامعه به ما مردانه است؛ اتاق بازرگانی هم از این قائده مستثنی نیست و بهرغم این که افراد جامعه اعلام میکنند جنسیت افراد برای آنان تفاوتی ندارد؛ چیزی که میبینیم این است که در انتخابات و رای دادن مردان از زنان جدا میشوند. قبلا هم به شما گفته بودم که یک زن میتواند در جامعه موفق شود و اگر بخواهد به هدفی برسد، حتما به آن خواهد رسید. هنوز هم به همین عقیده باور دارم ولی مسالهای وجود دارد؛ یک زن باید حداقل ده برابر یک مرد و بسیار سختتر کار کند تا بتواند دقیقا همان جایگاهی که او به دست آورده است را به دست بیاورد. من معتقد نیستم که شانس آوردم یا خوش اقبال بودم که به جایگاه اکنونم رسیدم اما مسیر من به سختکوشی بسیاری نیاز داشت و من هم آغوشم را برای همه سختیها باز کرده بودم. از عضویت در هیات ریسه اتاق بازرگانی پرسیدید؛ من برای این که بتوانم تعداد رای بالایی در سبد رای هیات نمایندگان اتاق تهران بیاورم، تلاش کردم. در نهایت تعداد رایهای من آن قدر زیاد بود که نمیشد وارد هیات رئیسه نشوم اما من همه این عوامل را مرهون سختکوشی، جدیت و کار سخت خودم میدانم. شانس اصلا در این قضایا دخیل نیست؛ نمیگویم که برای رسیدن به چنین دستاوردهایی به هیچ وجه نیاز به علم آکادمیک و دانش ندارید اما همه چیز هم علم نیست و شخصیت و جدیت هر فرد هم نقش کمی در پیشبرد اهدافش ندارد. چطور وارد فضای حمل و نقل شدید؟ من همیشه دوست داشتم در رشته خودم که عمران است، مشغول به کار شوم اما مدام به من میگفتند که زن نمیتواند در محیط کارگاهی ساختمانی مشغول به کار شود. من دو سال در ایران تحصیل کردم و دو سال بعدی را در خارج از ایران ادامه دادم. یک روز به طور اتفاقی روزنامهای خریده بودم تا به کمک آگهیهای ثبت شده استخدامی برای خود کاری دست و پا کنم. خوب یادم است که در میدان ولیعصر و در کنار باجه تلفن، در صف متقاضیان استفاده از تلفن ایستاده بودم که دختر خانمی نیز در کنار من ایستاد. ما شروع به صحبت کردیم و ایشان هم وقتی متوجه شد که من به زبان انگلیسی تسلط دارم، به من پیشنهاد کاری داد. شوهر خواهرش آن خانم در یک شرکت بینالمللی سهامدار بود و در آن شرکت نیاز داشت که از وجود یک مترجم برای کارهای بینالمللی خود استفاده کند. سپس شماره تلفن آن محل را به من داد. من هم با آن شماره تماس گرفتم و قرار گذاشتم که فردا صبح به آن محل بروم. به دلیل تسلطم به زبان انگلیسی در آن شرکت مشغول به کار شدم. در شروع کار مشغول به کار ترجمه و شناخت از اسناد حمل و نقل بینالمللی شدم. کار در آن فضا مشکل نبود؟ کار در کنار رانندگان آقا بسیار مشکل بود و خانوادهام نیز درباره این مساله تعجب میکردند. خانواده من تصور میکردند که کار ترجمه و مکاتبات انگلیسی را انجام میدهم. به هرحال کم کم وارد مقوله تخصصیتر کار شدم و از سوی دیگر هم مدام از طرف مدیریت آنجا مورد تشویق قرار میگرفتم. پرسنل آقای آن مجموعه که خود تجربه بیشتری نیز داشتند به هیچ عنوان نگاه درست و مثبتی به حضور من نداشتند. تلاش من منجر شد که ظرف یک ماه مسئول بخش کامیونی شرکت شوم. اکثر رانندگان آن شرکت ترک و یونانی بودند. این فعالیت نیز تا سال ۱۳۶۲ ادامه پیدا کرد. در این اثنا من ازدواج کرده بودم و اولین فرزندم هم به دنیا آمد. در تمام مدت بارداری به موقع سرکار حاضر بودم و در زمان وضع حمل، مستقیماً از محل کار به بیمارستان منتقل شدم. با توجه به وضعیت وخیم و نیاز به استراحت ظرف مدت دو هفته سرکار حاضر شدم. چه شد که از آن شرکت جدا شدید؟ کمکم به این نتیجه رسیدم که استقلال و کار مستقل مدیریتی حمل و نقل برای خودم میخواهم بنابراین تصمیم گرفتم که شخصا اقدام کنم. به همین دلیل هم به وزارتخانه مربوطه مراجعه کرده و تقاضانامه تأسیس شرکت حمل و نقل بینالمللی را ارائه دادم اما با ناباوری و تمسخر روبرو شدم. هر بار که به در بستهای برخورد میکردم، عزم من هم جزمتر میشد. به تمسخر گرفتن این باور که یک زن میخواهد به حوزه نفوذناپذیر مدیریت حمل و نقل رسوخ کند غیرقابل انکار بود. در نهایت تلاشهای مستمر من جواب داد و توانستم به عنوان اولین زن مدیرعامل شرکتهای حمل و نقل بینالمللی مجوز ثبت را از وزارت راه و ترابری با امضاء مدیریت وقت اخذ کنم. این پایان کار نبود بلکه شروع بود. شروعی زیبا که با تلاشی بسیار فراوان به دست آورده بودم و این تلاش را مدیون همسر خود نیز بودم. شما چالشهای خاص خود را داشتید اما یکی از مشکلات کارآفرینان مستقل این است که نمیدانند دفترکار خود را کجا قرار دهند زیرا هزینه اجارهها بسیار بالاست. شما این مشکل را چگونه حل کردید؟ شرکت اولیه من، یک اتاق کوچک در محل کار همسرم بود. همان طور که گفتم ایشان فردی بسیار حمایتگر است. من سرمایهای هم نداشتم؛ با تولید کارم توانستم سرمایه اولیهام را به دست بیاورم. من با ایجاد تغییراتی شرکت کشتیرانی و حمل و نقل بینالمللی خود را بنیانگذاری کردم. در این فاصله تحصیلاتم را هم ادامه دادم و به طور مجدد لیسانس مدیریت بازرگانی گرفتم. فوق لیسانسم را هم در همین رشته با گرایش تحول اخذ کردم. بعد از گذراندن دوره عالی MBA دکترایم را در رشته مدیریت استراتژیک DBA گرفتم. در حال حاضر هم دانشجوی PHD تخصصی کارآفرینی بینالمللی هستم. علم امروز این موضوع را ثابت می کند که کارآفرینی همانطوری که می تواند در ژن افراد وجود داشته باشد؛ در عین حال دستاورد اکتساب از جامعه است. خودجوشی، خانواده و نبوغ از عوامل تاثیرگذار کارآفرینی است. اما جامعه و اطرافیان در رشد نبوغ تاثیرگذار خواهند بود. به نظرم ایده کانون زنان بازرگان از همین عقیده آمده است. ما میتوانیم بر زنان تاثیرگذار باشیم و راه را برای کارآفرینی آنان باز کنیم. نه دقیقا ولی تا حدی همین طور است. ما در کانون اتاق فکر داریم و ایدههای کارآفرینان را رشد میدهیم و به آنها کمک میکنیم راهشان را پیدا کنند. اگر دقیقا نه پس ایده راهاندازی کانون زنان بازرگان از کجا به ذهن شما رسید؟ من فکر میکنم اگر میخواهیم جامعهای را پویا ببینیم، نیاز است که فرصتهای کافی برای توانمندسازی به آن جامعه دهیم و فرصتها و امکانات را در اختیار آنان قرار دهیم. من به تجربه متوجه شدم که در بخش بانوان بازرگان، دیده شدن و شنیده شدن به آنان اعتماد به نفس لازم برای فعالیتهای بیشتر میدهد. دیده شدن و شنیده شدن بیشتر نیز به ایجاد کانون و انجمنی مخصوص به همین کار داشت و برای همین به فکر تاسیس کانون زنان بازرگان افتادم. من اصرار دارم بیشتر درباره کانون زنان بازرگان صحبت کنیم؛ شما موسس نهادی با نام کانون زنان بازرگان هستید. کانونی که موجب پویایی بیشتر زنان کارآفرین شده است. لطفا درباره تاسیس این کانون بگویید. من سه جایزه بینالملل کارآفرینی دارم؛ بانک توسعه اسلامی، مجموعه اتاقهای بازرگانی آسیا و سازمان توسعه اسلامی. با افرادی که در همایشها پول میدهند تا آنها را به عنوان کارآفرین معرفی کنند هم بسیار مشکل دارم. کارآفرینی حساب و کتابی دارد. کانون زنان بازرگانی را ۱۲ سال پیش راه انداختم. این کانون، ثبت رسمی اتاق بازرگانی است و در ۲۳ استان کشور راهاندازی شده است. ما خدا را شاکر هستیم که کانون در بسیاری از استانهای کشور بسیار فعال و پویاست. من صفحه کانون زنان شهرستانهای مختلف را دنبال میکنم و میدانم شما برای سر زدن به این کانونها مدام در سفر هستید. این احساس مسئولیت نسبت به کانون از کجا نشات میگیرد؟ مثل بچه آدم میماند؛ کانون شبیه به بچه من است که دوست دارم رشد آن را ببینم و ثمره فعالیتهایش را مشاهده کنم. هر کس وقتی کاری انجام میدهد، مشتاق دیدن نتیجه است. خود شما هم وقتی قلم میزنید و من خاطرات زیادی از کانون دارم که اتفاقا همه خوب و خوش نیستند. گاهی در کانونهای زنان بازرگان، اختلاف نظرهایی پیش میآید که انتظار نداریم، ولی به ابعاد بسیار خوبی میرسد. من انتخاباتی را به خاطر میآورم که نتیجه نزدیک به آن چیزی که تصور میشد، حاصل نشد اما ظرف مدت بسیار کم، صمیمیت بسیار زیادی بین افراد جدید پیدا شد. گاهی فکر میکنم تفکراتی که در ظاهر با یکدیگر همخوانی نداشت، منجر به انسجام میشود. من در مجامع هر یک از کانونها که حضور دارم، از روند جلورفت آن لذت میبرم. شما فردی هستید که یک راه تضمینشده برای موفقیت جلوی پای زنان کارآفرین میگذارید. به نظرتان نگاه جامعه به شما چیست؟ فکر میکنید عموم افرادی که شما را میشناسند با تحسین به شما نگاه میکنند یا با بغض و حسادت؟ من دید عموم جامعه به خودم را تحسینآمیز میدانم. البته بگذارید در ابتدا، شما را اصلاح کنم که هیچ چیز تضمین شده نیست. مگر وقتی شما از خانه بیرون میآیید، تضمینی هست که به سلامت به خانه برمیگردید؟ اگر کاری را تکرار کنید، اطمینان خاطر بیشتری خواهید داشت و اصلا این طور نیست که قطعا از راه مشابه به نتیجه مشابه برسید. موضوع بعدی این است که شما چه انتظاری از جامعه دارید و جامعه چه انتظاری از شما دارد؟ من از جامعه انتظار دارم که اشتباهاتم را به من گوشزد کند تا من هم بتوانم تغیر کنم، تعدیل شوم، خودم را ارتقا دهم و منطبقتر با نیاز جامعه پیش بروم و حتی اگر نیاز جامعه را به درستی نشناختم هم آن را به من بشناساند. بنابراین من هرگز ادعا نکردهام که همه چیز را میدانم زیرا من هم نیاز دارم بسیاری مسائل را یاد بگیرم، تمرین کنم و دوباره جلو بروم. این که آدم فکر کند همه چیز را میداند و چیز جدیدی برای یاد گرفتن وجود ندارد، تفکر صحیحی نیست. از سوی دیگر هم همیشه سعی میکنم اگر کاری انجام میدهم، آن را به بهترین روش انجام دهم تا بهترین فرد برای انجام آن کار باشم. این که چقدر در این امر موفق بودهام یا نه را نمیدانم اما جامعه به من گفته که تاکنون ناموفق عمل نکردهام. به همین دلیل وقتی میگویم بیش از ۲۰۰ عضو تنها در کانون زنان بازرگان تهران دارم و در اعضای کانون کشوری بیش از سه هزار نفر هستند، اصلا منظورم این نیست که آنان خود توانمند نیستند بلکه تنها میخواهم راههایی که زنان یا حتی مردان دیگر پیش از آنان پیمودهاند را به آنان معرفی کنم. به زعم من، کانون یک منبع درآمد نیروی انسانی است زیرا نیروی انسانی فرهیخته و خودساخته ایجاد میکند. به کارآفرینان جوان چه پیشنهادی میدهید؟ مطالعه و آموزش بهترین پیشنهاد من به کارآفرینان جوان است و استفاده از فرصتها و مناسبتهای فکری و داشتن الگوهای ذهنی از عوامل موثر در موفقیت کارآفرین است. به آنان توصیه میکنم که مبادا زود خسته و دلزده شوند یا از هدف خود کوتاه بیایند. در صورت شکست دوباره شروع کنند و از پا نشینند. کارآفرینی ایجاد یک کار است؛ بنابراین خلاقیت، نوآفرینی و ارزشگذاری میخواهد. همه افراد در دنیا، پتانسیل تولید یک کار جدید را دارند. باید از خلاقیت و هوش استفاده بهینه کنیم. بسیاری به من مراجعه میکنند و دنبال کار میگردند یا انتظار دارند آنها را در جایی استخدام کنم. من به آنها میگویم جایی برای استخدام سراغ ندارم اما با آنان از حوزههای مورد علاقهشان صحبت میکنم و خیلی زود به ایدهای میرسیم. بسیاری از کسب و کارها با حداقل امکانات آغاز به کار میکنند. دنیا امروز بر توانایی نیروی انسانی میچرخد. اگر ما بتوانیم قابلیتهای مردم را بالفعل کنیم، قطعا پیشرفت خواهیم کرد. شما بسیار از نقش خانواده صحبت میکنید. نقشهای زنانه مثل مادر و همسر با شخصیت کاری شما مغایرت داشت؟ هیچ مغایرتی وجود نداشت. من وقتی میخواهم در جامعهای سرمشق قرار بگیرم، باید ابتدا در خانه و زندگی خود همین را تمرین کرده باشم. شما که نمیتوانید بیرون از خانه مثلا معلم خوبی باشید اما در خانه تنبیهکننده فرزندان باشید یا در قبال خانواده مسئولیت قبول نکنید. من نمیتوانم به شما بگویم که چقدر در خانه همسر و مادر خوبی بودم و بهتر است همسر و فرزندان من به این سوال پاسخ دهند یا این که بهتر است نتیجه را از مدل تربیتی فرزندان من و جایگاه اجتماعی آنان دریابید. بچههای من بدون ارتباط با من یا کسب و کارهای من مستقل هستند. نه من و نه پدرشان و نه حتی خودشان هم هیچ وقت ارتباط دولتی نداشتهاند. خودساختگی یکی از مواهبی است که آدمها به آن نیاز دارند. امروز اگر همه چیز را هم از من بگیرند و دست و پای مرا هم ببندند باز هم شروع میکنم و میتوانم موفق باشم زیرا ذهن تو اول جلوتر از تو پیش برود.
اتمام خبر