به گزارش روابط عمومی نیروی انسانی، «مرکز توانمندسازی کوثر»؛ نام این مراکز را تا به حال شنیدهاید؟ اگر تا به حال ساختمان مراکز کوثر را در مناطق بیستودوگانه شهرداری تهران ندیدهاید و نام آن را هم نشنیدهاید، با یک جستوجوی اینترنتی میتوانید مشخصات این مراکز را در مناطق مختلف پیدا کنید. به گزارش همشهری آنلاین، به نقل از مجله همشهری خانواده: امروز بیش از هشتاد مرکز توانمندسازی کوثر در سطح شهر تهران در حال فعالیت هستند که به زنان خدمات آموزشی و حمایتی برای راهاندازی کسبوکار میدهند. کسی از بیرون خبر ندارد در این ساختمانها چه میگذرد، اما وقتی وارد یکی از آنها میشوی و از بین راهروهای عریض و طویل آن عبور میکنی، در هر بخش آن زنان فعالی را می بینی که مشغول تولید بخشی از نیازهای مردم شهر هستند. این زنان که به حکم سرنوشت وظیفه سرپرستی فرزندانشان را به عهده دارند، برای گذران زندگی و تأثیرگذاری در جامعه بخشی از چرخه تولید را به دست گرفتهاند. «فاطمه ساکی» یکی از این زنان موفق است که کارش را از صفر شروع کرده و خود حالا یک کارآفرین پرسابقه است؛ تا جایی که موفق شده از مدیرکل امور بانوان شهرداری تهران لوح تقدیر دریافت کند. فاطمه ساکی از نوجوانی عاشق خیاطی کردن بود. او از همان دخترهایی بود که محبوب دل هر مادری هستند، از همانها که هم به درس و مشقشان میرسند و هم به خانهداری، دوختودوز، بافندگی و مانند آن علاقه دارند. موقعی که او شاگرد مدرسه بود، در زادگاهش، اندیمشک، شروع به یاد گرفتن خیاطی کرد. در روزهای جنگ که خیلی از مردمان جنوب، به خاطر ناامنی منطقه راهی دیگر شهرهای کشور شده بودند، خانواده ساکی در همان شهر مادری ماندند. او تابستانهای گرم اندیمشک را با الگو کشیدن و کوک زدن در آموزشگاه خیاطی گذراند و قبل از اینکه دیپلم دبیرستان را بگیرد، موفق شد دیپلم خیاطی بگیرد. این علاقه فراوان فاطمه به دوختودوز در سالهای بعد او را از یک چرخکار و دوزنده معمولی به یک کارآفرین حرفهای تبدیل کرد. سختیها گذراست فاطمه ساکی امروز ۵۰ ساله است. او در سال ۱۳۷۴ ازدواج کرد و صاحب دو فرزند شد؛ یک دختر و یک پسر. او بعد از ازدواج به تهران آمد و بعد از اینکه به عنوان سرپرست خانوار، مسئولیت نگهداری از فرزندانش را به عهده گرفت، وارد بازار کار شد. سال ۱۳۸۹ سال آشنایی او با مراکز کوثر بود. فاطمه ساکی از این سال در مناطق مختلف به عنوان چرخکار ماهر و سرپرست کارگاه کار میکرد. در این دوران او به عنوان مادر باید به کارهای دو فرزند کوچکش هم میرسید. او هم وظیفه رتقوفتق امور خانه را به عهده داشت و هم باید وظایف شغلیاش را به انجام میرساند: «وقتی تکوالد باشی، زندگی سختیهای خود را به تو بیشتر نشان میدهد. تربیت بچهها، پرداختن به کارهای خانه، خرید خانه و بدتر از همه پرداخت اجارهبهای خانه همه به عهده خودت یک نفر است. اما من همیشه سعی میکردم برای بچهها کم نگذارم و علاوه بر کارهای معمول، سعی میکردم به تفریح و کلاسهای متفرقه و باشگاه رفتن آنها هم برسم.» حالا سالها از آن زمان گذشته است و فاطمه ساکی سختیها را به فراموشی سپرده. خیلی از روزها بچهها بیمار میشدند و او مجبور بود بین نگهداری از فرزند و مدیریت امور شغلی تعادل برقرار کند و خیلی وقتها هم میان کارش مجبور میشد برای رسیدگی به اوضاع درسی بچهها راهی مدرسه شود و در جلسات مدرسه دختر و پسر دبستانیاش حضور پیدا کند، اما او امروز از همه این سختیها، به نیکی یاد میکند و از آن سالها تنها خاطرات خوش را در ذهنش نگه داشته است. کسبوکار خودم را راه انداختم چند سالی از شروع کار فاطمه گذشته بود که یک اتفاق زندگی او را تغییر داد. کارگاهی که او در آن مشغول به کار بود، تعطیل شد و این اتفاق تلنگری برای خانم ساکی بود تا تصمیم بگیرد کارگاه شخصی خودش را راه بیندازد و خانم و آقای خودش باشد. به دنبال این تصمیم او به امور بانوان شهرداری درخواست راهاندازی یک کارگاه خیاطی را داد و به واسطه سابقه خوبش در کار، با پیشنهادش موافقت شد. او کارآفرینی را از سال ۱۳۹۶ با یک چرخ کوچک و یک اتوی خانگی در یک کارگاه بسیار کوچک در مرکز کارآفرینی کوثر منطقه ۱۰ شروع کرد. خودش در توصیف آن روزها میگوید: «حتی میز برش هم نداشتم، پارچهها را به خانه میبردم، برش میزدم و برای دوختن به کارگاه برمیگشتم.» اما با تلاش و صبوری او، کارش روز به روز پیشرفت کرد و کمکم موفق شد تعدادی چرخ اضافه کند و با استخدام یکی دو نفر از زنان سرپرست خانوار جویای کار، هم کسبوکار خودش را رونق دهد و هم بساط کسب روزی حلال را برای آن مادرها فراهم کند. کارم پیشرفت کرد وقتی تـعداد چـرخها بیشتر شد، فاطمه ساکی توانست نیروی کارش را به ده نفر برساند. او سعی کرد اولویت استخدام را به زنان هممحلی و سرپرست خانواری که بیشتر به کار نیاز دارند، بدهد. آموزش به این زنان مرحله اول کار بود و بعد از اینکه آموزشها تکمیل میشد و زنان به مرحله پیشرفته میرسیدند، کارشان در کارگاه هم حرفهایتر میشد و با دستمزد بالاتری به کار ادامه میدادند. ساکی در تربیت نیروهای زیر دستش به قدری موفق عمل کرد که حالا یکی دو نفر از این افراد خودشان کارفرما شدهاند و کارگاههای دیگری را برای فعالیت افتتاح کردهاند. دخترم مونس دریافت کارها به صورت برشزده از تولیدیهای دیگر و دوخت آنها به دست خانمهای کارگاه یکی از فعالیتهای این روزهای کارگاه خانم ساکی است؛ تخصصی شدن فعالیت آنها نشان از سازوکار رو به پیشرفت آنها دارد. بخش حرفهای دیگر مزون یا کارگاه خانم ساکی که او به عشق دخترش، نام او یعنی «مونس» را روی آن گذاشته است، بخشی است که در آن شخصیدوزی لباس مجلسی، مانتو، کتودامن و شلوار به انجام میرسد. فعالیت در این بخش به خیاطان کاربلدتر کارگاه سپرده شده است تا مشتری ناراضی از مزون بیرون نرود. امیدوار بودم خصوصیات شخصی هر فرد در موفقیتهای او مؤثر است. خانم ساکی میگوید: «از روزی که شروع به کار کردم تا امروز، همیشه کسانی بودند که میخواستند مرا دلسرد کنند و برای ادامه کار ناامیدم کنند، اما من همیشه کار خودم را میکردم و به حرف کسی گوش نمیدادم. از طرف دیگر هم چون نمیخواستم سایه ترحم دیگران روی سرم باشد تا جایی که میشد اجازه نمیدادم کسی بفهمد سرپرست خانوار هستم.» در بسیاری از مقالات اجتماعی در مورد زنان سرپرست خانوار به این موضوع اشاره شده است که گرچه قرار گرفتن در جایگاه مسئول خانواده، سطح استرس و اضطرابی را که این زنان در زندگی تجربه میکنند، افزایش میدهد، اما از سوی دیگر، با پذیرش مسئولیت زندگی اعتماد به نفس آنها روندی صعودی پیدا میکند و این زنان، به مرور، نگاه مثبتتری به خود و تواناییهایشان پیدا میکنند. این همان اتفاقی است که برای خانم ساکی هم افتاده. بازار فروشمان گستره شد پیدا کردن بازار فروش محصولات تولیدی، یکی از دغدغههای زنان سرپرست خانوار شاغل است؛ به همین منظور از طرف شهرداری، بازارچههای دائمی و موقتی در معابر پررفتوآمد شهری برپا میشود. البته خانم ساکی تنها به فروش محصولاتش در این بازارچهها بسنده نکرده است و یافتن مراکز پخش در سطح شهر و فروش محصولات به صورت عمده و سریدوزی به آنها بازار جدیتری است که او آن را یافته است. یکی دیگر از مراکز فروش او، فروشگاهی در غرب تهران است. خودش میگوید: «این فروشگاه از طرف امور بانوان شهرداری تهران در اختیار من و چند خانم دیگر قرار گرفته است تا به صورت گروهی به فروش محصولاتمان بپردازیم. هشت نفر در این فروشگاه محصولات سفالی، سرامیکی، چرمدوزی، پوشاک، گلدوزی، گل و گیاه و ... را میفروشند.» البته به مرور زمان چون محصولات آنها متنوع و تولیداتشان زیاد شده است، مغازهها به دو عدد افزایش پیدا کردهاند و این روزها حسابی سرشان شلوغ شده است. راهاندازی کانون کوشانه یکی دیگر از فعالیتهای این مادر فعال، راهاندازی کانونی زنانه به نام «کانون کوشانه» همراه با چهل نفر دیگر از همکارانش است. گردهمایی و برگزاری جلسات ماهانه و گفتوگو و مشورت در زمینه فعالیتهای اقتصادی و کمکرسانی به یکدیگر از جمله فعالیتهای اعضای این کانون است. به گفته خانم ساکی کانون کوشانه همیشه پذیرای پیوستن اعضای جدید در زمینههای متفاوت است تا دیگر اعضا بتوانند از تجربههای آنها استفاده کنند. آنها همچنین در این کانون فروشگاه اینترنتی محصولاتشان را هم راه انداختهاند و آماده ارسال تولیداتشان به سراسر کشور هستند.
اتمام خبر